سلام
يكشنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۷، ۱۱:۲۹ ب.ظ
سلام
این اولین نوشته من است . اینجا می توانم وقایع روزانه هم را راحت تر به اشتراک بگذارم . من کلی صفحات اجتماعی مختلف دارم که خیلی هاشون رو فراموش کردم . کلا این فراموشکاری باید ار یه جایی تموم بشه پس چه جایی بهار از اینجا . راستی ، کیبردم دکمه فارسی نداره و این یک مقدار سرعت تایپ منو کم کرده . حالا این هم یک شعر خوب از همای شیرازی که دوست دارم با شما به اشتراک بذارم .
بیدل و خسته در این شهرم و دلداری نیست
غم دل با که توان گفت که غمخواری نیست
رو مداوای خود ای دل،بکن از جای دگر
کاندر این شهر، طبیب دل بیماری نیست
یارب این شهر چه شهری است که صد یوسف دل
به کلافی بفروشیم و خریداری نیست
شب به بالین من خسته بهغیر از غم دوست
ز آشنایان کهن، یار و پرستاری نیست
بهجز از بخت تو و دیده ی من، در غم تو
شب در این شهر به بالین سر بیداری نیست
گر«هما» را ندهد ره به در صومعه شیخ
در خرابات مگر سایه ی دیواری نیست؟